برای هیچکس



سخنم را با نام و یاد خدا آغاز می کنم .و از خدا می خواهم در مسیر و طریق خودش قرار گیرم  بازهم بدون نام و نشان و عنوان. فارغ از هر اسم و رسم برای هیچکس. یا برای همه.بخاطر عشق این واژه ی نایاب. کم یاب. به خاطر چیزهایی که بقا دارند و باقی می مانند، به خاطر شعر و سحر. سحر و مستی مستی و بی خبری از دنیای آدم بزرگها. دنیای خواهش ها و نفس ها. دنیای حساب و کتابها و روز و شبهای خسته. جایی که ما را نمی خواهد. و ما در طلب آنیم.
روز و شب در طلبت ناله و افغان دارم
این چه سری است که من در طلب جان دارم 


ایران از نظر امریکا (هرمنوتیک امریکایی) چپ و راست نداره، اصول گرا و اصلاح طلب و طیف چپ و راست نداره،نه قبل از انقلاب و نه بعد از انقلاب، ایران از نظر امریکا فرقی با عراق، افغانستان، سوریه یا عربستان و پاکستان نداره ایران از نظر امریکایی ها ایران خالیه بدون هیچ پسوند و پیشوندی. البته هم امریکا و هم اروپا می دونن که ایران هم مثل کشورهای همسایش منبع عظیمی از انرژی داره. بنابراین در عراق و عربستان و پاکستان و ایران امریکا همان ت قدیمی و کهنه ی تفرقه بینداز و حکومت کن و دنبال منافع خودت باش رو تبیین و تثبیت می کنه.
بنابراین خیلی تعجبی نداره که از برجام خارج بشه. خیلی عجیب نیست اگر تحریمهاش رو سخت تر و سخت تر کنه. ولی بیشتر از همه مردم متضرر میشن. 
سال 97 از نظر روابط بین الملل برای ایران سال پر افت و خیزی بود  دلار نواسانات زیادی داشت. و روی بازارهای ایران اثر گذاری های منفی زیادی داشت. 


یه روزنشسته بودم کنار ِ یه دوست کوچولو:امیر حسین ِپنج شش ساله.موهای طلاییش جلوی نور خورشید.طلایی تر شده و چشممو می زد.از وقتی به دنیا اومده دوسش دارمزیاد می آد خونه ما.اون روز همینجوری ازش پرسیدم: امیر.تو می دونی: عشق چیه؟بدون اینکه فکر کنه؛گفت :نه .نمی دونم. به زبون بچه ها براش توضیح دادم و گفتم: عشق یعنی اینکه از کسی و یا چیزی و یا حتی کاری با تمام وجود خوشت بیاد. و لذت ببری.و براش وقت صرف کنی و یا اینکه دلتنگش بشی. بعد ازش می پرسم که حالا ببین از بودن چه کسایی؛ ویاچه کارها و چیزهایی لذت می بری؟و وقتت رو با کی میگذرونی؟ و دلتنگ چه کسی می شی؟

امیر حسین آب دهنش رو قورت میده و بعد اینجوری میگه:من هر وقت بابا و ننمو دیر ببینم دلتنگشون می شم.از بازی و تفریح و دوچرخه سواری و آتاری و برنامه کودکو .لذت می برم از همه ی غذاهای مامان و از همه ی هله هوله های مغازه خوشم می آد.از خوابیدن و دوش گرفتنو .قصه شنیدنو.

امیر حسین کلی از عشق های بچگونش برام گفت.بعد ازش پرسیدم :تو از تنهایی لذت نمی بری.خیلی سریع گفت :نه.من از تنهایی بدم می آد. راستش از تنهایی می ترسم.دیگه چیزی نپرسیدم.

این خویشتن واقعیه خویشه که تو تنهایی به دادت می رسه . چیزی که بچگی اونو؛ کم داشت.و خودباوری وخویشتن داری.حاصل نمی شه.مگه اینکه کسی رو که در درونت داره زندگی می کنه پیداش کنی.اونوقت سر عداوت و دشمنی با کسی نداری.خیلی زود رد میشی از خیلی مسائل.تا جایی که ممکنه سعی می کنی قضاوت نکنی شاید برا همینه که از هر کسی می پرسی:چرا این کار و اون کار رو انجام میدی ؟جواب میده برا دلم .مگه این دل کیه؟.چرا نمی گن برا چشمام.چرا نمی گن برا مغزمچرا همه برا دلشون زحمت می کشن.این همون چیزیه که تو تنهایی بهش می رسی.اگه به کسی کمک می کنی.واسه ی دلت کمک می کنی.اگه کسی رو دوس داری برا خاطر دلت دوست داری.چون اونی که بعد از تو زنده می مونه؛ همین الان تو دلت داره زندگی می کنه.ابدیه .مواضبش باشید.و بهش برسید.

شریعتی:همیشه با دیگران تنها بودم.تنها با خودم تنها نبودم.


یک روز که به یک دیوانه رسیده بودم به او گفتم :
ما (من و تو)یک شباهت داریم و یک تفاوت !!!
دیوانه دهانش را طوری باز گذاشته بود که انگار با گلویش حرفهای مرا می شنوید.
گفتم:اینکه هر دوی ما رنج می بریم این شباهت بین ماست و اینکه من خودم با اراده خودم رنج را انتخاب کرده ام ولی تو انتخاب شده ای و سهمی در انتخاب خویش نداشتی، این تفاوت ماست .
دیوانه گفت :بگذار چیزی را به تو بگویم .گفتم :می شنوم .گفت :بهتر است که بفهمی !!
و بلافاصله گفت :اینهایی که تو گفتی تفاوت من و تو نیست ، تفاوت ما با آدمها این است که آنها فکر می کنند که همه چیز را می دانند در حالی که هیچ چیز را نمی دانند ،اما ما همین یکی را می دانیم و آن اینکه می دانیم که نمی دانیم و این تفاوت ماست .

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

هولوگرام پرینتینگ فروشگاه آنلاين دانلود پروژه مهر Jennifer کلینیک پوست و مو رز Brian Rebecca